در سالهای اخیر بسیاری از اهالی قلم، همصدا با سایر جریانهای ضدانقلاب، با استفاده از شعر و ادبیات، به حرکتهای تحریککننده نسبت به نظام پرداختهاند و امروز نیز در سایتهای به اصطلاح ادبی و نشریات، تحرکات ایشان، در راستای جنگ نرم همچنان ادامه دارد...
یکی از ابزارهایی که در هر تجربه و موفقیت بزرگ ملت ایران از سوی نظامهای مخالف ایران در غرب، برای ایجاد انحراف در خواستههای مردم و ستیز با ارزشها و باورهای ناب فرهنگ شیعه، مورد استفاده قرار میگیرد نفوذ در فرهنگ مکتوب و استفاده از روشنفکران وابسته به غرب و کسانی است که همواره آثار دینگریزی از خود به جای گذاشتهاند.
از آنجا که یکی از شاخصههای فتنه تمیز دادن حق و باطل و نیروهای فعال در این دو جبهه است، بسیاری از چهرههای به اصطلاح فرهنگی، که نقاب ادبی، هنری یا... بر صورت زده بودند، با به نمایش گذاشتن وجههی اصلی خود، اقدام به حرمتشکنی و زیر پا گذاشتن ارزشهای ملی و دینی مینمایند تا بیش از گذشته بتوانند خودی را از غیرخودی تشخیص دهند.
در سالهای اخیر بسیاری از اهالی قلم، همصدا با سایر جریانهای ضدانقلاب، با استفاده از شعر و ادبیات، به حرکتهای تحریککننده و فحاشی نسبت به نظام جمهوری اسلامی پرداختهاند و امروز نیز در سایتهای به اصطلاح ادبی، نشریات، جلسات سخنرانی و نقد، و در آثار مختلف، این تحرکات، همچنان ادامه دارد که متأسفانه تا حدودی از آن غفلت شده است.
بدون شک «علی دهباشی» با سختکوشی فراوان و مداوم در مباحث فرهنگی، یکی از مهمترین و البته مؤثرترین افراد در این جریان محسوب میشود.
این نوشتار حاصل سالها تحقیق و جستوجو در عرصهی کتاب است که به معرفی وی و مروری بر اقدامات و اندیشههای این عنصر فعال و مؤثر در ترویج فرهنگ غرب میپردازد.
سردبیر بخارا
هرچند نمیتوان از علی دهباشی به عنوان نویسندهای شاخص نام برد، ولی نام وی در بین فعالین دههی 60 «کانون غیرقانونی نویسندگان ایران» نیز به چشم میخورد. وی بیشتر به عنوان سردبیر مجلهی «بخارا» شناخته میشود. بخارا مجلهای فرهنگیـهنری است که در آن مقالات، نقدها و خبرهای مربوط به ادبیات و هنر ایران و جهان منتشر میشود. مجلهی بخارا برای طیفها و عناصر فکری متعدد، مانند ملیمذهبیها و چپهای سنتی، مجموعهای مبنایی و پرمحتوا تلقی میشود و مشخص است که دهباشی، با پیروی از تفکری خاص، مأموریتی را در ایران انجام میدهد که امثال «احسان نراقی»، «سیامک پورزند»، «رامین جهانبگلو» و... به روشهای گوناگون آن را تقویت کردهاند و شاید بتوان دهباشی را مهرهای دانست که توانسته است خود را در پشت صحنه نگه دارد.
شبهای بخارا
دهباشی با الهام از برگزاری جلسات «سهشنبه شبها»، که مخصوص داستان و شعرخوانی عناصر وابسته به کانون نویسندگان ایران بود، جلسات «چهارشنبه شبها» را به صورت کلی با موضوع فرهنگ راهاندازی کرد که تا سال 1365 نیز پابرجا بود. وی این ایده را بعدها با راهاندازی «شبهای بخارا» کامل نمود و تا 57 شب (به صورت هفتگی) برای تجلیل از نویسندگان، شاعران و شخصیتهای فرهنگی مخالف جمهوری اسلامی، را برگزار کرد.
این جلسات متعدد توسط مجلهی بخارا با همکاری نهادها و انجمنهای مختلف و نیز سفارتخانههای کشورهای غربی در محل خانهی هنرمندان ایران برگزار میشد.
در بررسی شبهای بخارا لازم است زنجیرهای از عناصر به اصطلاح فرهنگی را مورد بازبینی قرار دهیم. فعالیت گسترده و ویژهی سفارتخانهی کشورهای خارجی، نظیر سوئیس و فرانسه، و ناشرانی چون نشر چشمه، ثالث، ماهی، کتاب خورشید، ویستار، مجلهی اینترنتی جنوپری و... در کنار سخنرانی افرادی که بارها عدم تقیّد و التزام خود را به باورهای فرهنگی نظام جمهوری اسلامی و فرهنگ بومی کشور نشان دادهاند، ما را به این امر رهنمون میسازد که برگزاری «شبهای بخارا» در حقیقت چیزی جز تخریب پایههای فرهنگیـسنتی کشور در بر نداشته است.
این جلسات از سال 90 با همکاری سفارت ایتالیا در مدرسه پیترو دلاواله (مدرسهی ایتالیاییها در تهران) واقع در فرمانیه، شمارهی 27 برگزار میگردد.
مرجعسازی توسط دهباشی
نام «علی دهباشی» پشت جلد بیش از 60 کتاب به عنوان مؤلف، مصحح و گردآورنده دیده میشود. دهباشی برای بسیاری از مردگان، یادنامه و برای بسیاری از زندگان، جشننامه منتشر کرده است. همچنین برای بسیاری از چهرهها نیز در شبهای خاص، مراسم تجلیل برگزار نموده است.
آنچه مسلم است بسیاری از افرادی که دهباشی آنان را با انتشار یادنامه، جشننامه، شبهای تجلیل و... بزرگ داشته است در تعارض با ارزشهای دینی فعال بودهاند. او در برخی موارد، از چهرههای بهایی و لائیک تمجید نموده است.
مجله بخارا، مرجعسازی از عناصر ناتوی فرهنگی
در شناسنامهی «بخارا» چنین آمده است: «بخارا مجلهای است فرهنگیـهنری که در آن مقالات و نقدها و خبرهای مربوط به ادبیات و هنر ایران و جهان، در زمینهی ایرانشناسی و همچنین دربارهی خصوصیات فرهنگی و هنری کشورهای فارسیزبان افغانستان و تاجیکستان منتشر میشود.»
مجلهی «بخارا»، با مدیریت و سردبیری «علی دهباشی»، از سال 77 فعالیت خود را آغاز کرده و تا کنون نزدیک به 90شماره را روانهی بازار کرده است.
بسیاری از افرادی که دهباشی آنان را با انتشار یادنامه، جشننامه، شبهای تجلیل و... بزرگ داشته است در تعارض با ارزشهای دینی فعال بودهاند. او در برخی موارد، از چهرههای بهایی و لائیک تمجید نموده است.
در این بخش، با توجه به مطالب بیانشده در معرفی دهباشی، سعی شده است با مروری بر محتوای مجلهی بخارا، تصویر گذرایی از جریانشناسی حاکم بر این مجله ارائه گردد. البته در تشریح هر یک از محورهای پیش رو، میتوان به مصادیق متعددی اشاره کرد که از ذکر آنها در این نوشتار ـبرای جلوگیری از اطاله کلامـ خودداری شده است. چنان که ذکر شد، میتوان اذعان کرد این نشریه برای عناصر فکری متفاوت، مانند ملیمذهبیها و چپهای سنتی، مجموعهای مرجع، مبنایی و پرمحتوا تلقی میشود و مشخص است که «علی دهباشی» با تفکر خاص، مأموریتی را در ایران انجام میدهد.
اینک برخی از پیامدهای این عملکرد را میتوان بررسی کرد. دهباشی با باز کردن چتر ارتباطی وسیع خود در داخل و خارج از کشور، فرهنگسازی و مرجعسازی را الگوی کار خود قرار داده است. وی علاوه بر اینکه در شاخههای مختلف فرهنگ ایران، ردپایی از خود به جای گذارده، تمام تلاش خود را به کار گرفته است تا با معرفی برخی از چهرههای سکولار و حتی معاند با نظام جمهوری اسلامی، خط فرهنگی مسموم و منحرفی را متشکل از روشنفکران غربزده و سرسپردگان داخلی آنها به وجود آورد.
مرجعسازی از شخصیتهای مطرح در نحلههای انحرافی
از دیگر تاکتیکهایی که مجلهی بخارا علیه اعتقادات و ارزشهای اسلامی و در راستای احیای میراث فکری و هنری غرب در جنگ نرم مورد استفاده قرار میدهد، نبش قبر عناصر وابسته به جریانهای فکری قبل از انقلاب است که به بهانههای مختلف صورت میگیرد. مقالهای به قلم «احمد بورقانی»، نمایندهی مجلس ششم، در همین راستا ارزیابی میشود.
بورقانی در این مقاله به معرفی و تبلیغ گرایشهای فکری «دکتر علیاکبر سیاسی»، رئیس دانشگاه تهران قبل از انقلاب، پرداخته است. این در حالی است که دکتر سیاسی، مانند بسیاری از اساتید دانشگاههای تهران و شیراز از اعضای گروههایی هستند که پس از مشروطه به تقلید از غرب و با هدف تحقق آرمانهای تمدن غربی، به عنوان یک پایهی اصلی سیاستهای استعمار نو، در کشورهای اسلامی راهاندازی شدند.
گرایش به تفکرات چپ در مجلهی بخارا
بخارا را میتوان تریبونی به منظور اشاعهی اندیشههای متعارض با انقلاب اسلامی دانست. در این میان، هرچند استراتژی کلان مجله را باید در اشاعهی اندیشههای کثرتگرایانه و نسبیگرایانهی برخاسته از تمدن جدید غرب و در قالب لیبرالیسم ارزیابی کرد، ولی گویا دستاندرکاران این نشریه از تبلیغ نحلههای چپ الحادی نیز ابایی ندارند. تا جایی که غافل از رسالت مطبوعاتی خود در اشاعهی فرهنگ اصیل اسلامی و نقد دینی و عقلی گرایشهای ضددینی و سکولار، در برخی موارد متمایل به نبش قبر اندیشههای چپ میشود که از جملهی این اقدامات میتوان به مصاحبه با «هوشنگ ماهرویان» اشاره کرد.
محملی برای نویسندگان معاند نظام
فصلنامهی «بخارا» سالهاست که به طور آشکارا در خدمت نویسندگان، شبهروشنفکران و معاندان نظام جمهوری اسلامی فعالیت میکند؛ معاندانی که صراحتاً خدمت به رژیم منحوس پهلوی و خیانت به مردم متدین ایران را برای خود افتخار میدانند و امروز نیز همچنان در اردوگاه صهیونیسم و استکبار جهانی به فحاشی علیه نظام اسلامی مشغولاند؛ کسانی که مترصد فرصتی به منظور احیای نظام طاغوتیاند. این مطرودان ملت ایران به همت جناب دهباشی بهانهای برای اظهار وجود یافتهاند و بخارا در هر شماره، محملی برای چاپ و انتشار مطالب مبتذل و دینگریزشان شده است.
بخارا با باز کردن چتر ارتباطی وسیع خود در داخل و خارج از کشور، فرهنگسازی و مرجعسازی را الگوی کار خود قرار داده است. وی علاوه بر اینکه در شاخههای مختلف فرهنگ ایران، ردپایی از خود به جای گذارده، تمام تلاش خود را به کار گرفته است تا با معرفی برخی از چهرههای سکولار و حتی معاند با نظام جمهوری اسلامی، خط فرهنگی مسموم و منحرفی را متشکل از روشنفکران غربزده و سرسپردگان داخلی آنها به وجود آورد.

تجزیهطلبی و قومیتگرایی
از دیگر شگردهای مجلهی بخارا در جنگ نرم، عادیسازی و ترویج مباحث تجزیهطلبانه و قومیتگرایی است که از طریق اشارات تلویحی و گاه مستقیم در مباحث نه چندان مرتبط با مسائل سیاسی صورت میگیرد. برای مثال، بخارا در مصاحبهی خود با «محمدرضا باطبی» به این موضوع پرداخته است.
تأکید بخارا بر آن است که اقوام مختلف در ایران، هر زمانی که بخواهند، میتوانند از تمامیت ارضی ایران جدا شوند و اعلام استقلال کنند. این نشریه گاهی نیز اقوام را به مباحث تجزیهطلبی ترغیب و تشویق میکند.
حمایت از امپریالیسم جهانی و تکرار ادعاهای انگلستان
از دیگر سیاستهای اعمالشده در این نشریه میتوان به حمایتهای بیدریغ مدیران و دستاندرکاران آن از استکبار جهانی اشاره کرد که نمونهی مشهود و انکارناپذیر آن، در تأیید ادعای دولت انگلستان، نمود پیدا میکند. این نشریه، در اقدامی تأملبرانگیز، برای اثبات تعلق باغ قلهک به دولت انگلستان تلاش میکند!
بخارا، در شمارهی 64، در صفحات 226 تا 229، در مطلبی به قلم «بهمن بیاتی»، با عنوان «دو سند دربارهی باغ قلهک»، سعی در اثبات این ادعا دارد که باغ قلهک متعلق به انگلیس است! این اسناد، علاوه بر اینکه خیانت آشکار حکام قجر به ملت ایران را نمایان میسازد، علاقهی گردانندگان نشریهی مذکور را به اثبات این مسئله به نفع روباه پیر نیز نشان میدهد. علاوه بر این، جای این سؤال باقی است که مدیران بخارا در مقابل این خوش-خدمتی به دولت انگلستان چه پاداشی دریافت کردهاند؟
اباحهگری و دینگریزی محوریت مطالب بخارا
دینگریزی، اباحهگری و ترویج لیبرالیسم فرهنگی از مهمترین برنامههای جبههی فرهنگی معاند نظام است که نمونهی تکاملیافتهی این برنامه را میتوان در مجلهی بخارا مشاهده کرد. این نشریه، از آنجا که مطالب خود را با کمترین تخلفات قانونی منتشر میکند، توانسته است جایگاه خوبی برای ترویج آرام و بیصدای لیبرالیسم فرهنگی فراهم سازد و در سایهی تساهل و تسامح مسئولین به کار خود ادامه دهد.
این نشریه در یادداشتها، مقالات و داستانهای متعدد، در شمارههای متمادی، با موضوعیت شعر و ادبیات داستانی، به ترویج اباحهگری و عادی جلوه دادن عشقهای خیابانی میپردازد.
از دیگر سیاستهای اعمالشده در این نشریه میتوان به حمایتهای بیدریغ مدیران و دستاندرکاران آن از استکبار جهانی اشاره کرد که نمونهی مشهود و انکارناپذیر آن، در تأیید ادعای دولت انگلستان، نمود پیدا میکند. این نشریه، در اقدامی تأملبرانگیز، برای اثبات تعلق باغ قلهک به دولت انگلستان تلاش میکند!
مرجعسازی؛ مهمترین مأموریت بخارا
ادعای اینکه مهمترین مأموریت بخارا مرجعسازی و اسطورهسازی از عناصر فعال و پیادهنظامهای جنگ نرم است، دور از ذهن نیست و میتوان با نگاهی گذرا به شمارههای مختلف مجلهی بخارا، به آن دست یافت.
افرادی که توسط این نشریه به عنوان مرجع و اسطوره معرفی میشوند اکثراً افرادی هستند که سالها در دستگاه پهلوی، در جهت تثبیت و تداوم رژیم طاغوتی، در عرصههای مختلف، فعالیت داشتهاند یا اینکه در ارتباط آنها با دستگاههای جاسوسی و امنیتی خارج از کشور شکی وجود ندارد.
بخارا این تاکتیک را با استفاده از ارائهی بسیاری از مقالات نویسندگان همسو، که غالباً از معاندین جمهوری اسلامی هستند، انجام میدهد و در این میان تحریف تاریخ و تطهیر شخصیتها نیز در حد امکان صورت میپذیرد. تا آنجا که «فریدون آدمیت»، دیپلمات رژیم پهلوی، در حد یک آزادیخواه وطندوست معرفی میگردد و از او به عنوان یک اسطوره در آزادیخواهی و وطندوستی یاد میشود.
در این میان، نگاهی گذرا به اسامی مقالهنویسان و مورخان بخارا تا حدودی میتواند بیانگر ابعاد فکری و روند تخریبی این نشریه باشد؛ افرادی نظیر احسان نراقی، رضا براهنی، مسعود بهنود، احسان یارشاطر، احمد کریمی حکاک، باقر پرهام و...
افزون بر این، باید به خاطر داشت که افراد مذکور به اصطلاح مهرههای سوختهی ادبی و فکریاند. از این رو، طبیعی است نویسندگان وابستهی دیگری هم در این مجله، از شرایط موجود استفادهی لازم را ببرند. نویسندگانی که به دلیل عدم اظهار موضعگیریهای علنی سیاسی، در حال حاضر برای شناسایی آنها راهی جز بررسی آثارشان وجود ندارد. با این حال، مجلهی بخارا پذیرای نویسندگان سیاه با سابقهی دیگری هم هست.
کلام
از جمله اقدامات پیرامونی تدوین این نشریه، جلسات منظم و متعددی است که در بزرگداشت متفکران و نویسندگان سکولار داخلی و خارجی برگزار شده است. در واقع این نشستها، پاتوق عناصر مخالف نظام جمهوری اسلامی است؛ عناصری که در مناسبتهای مختلف، با حمایتهای بیدریغ از یکدیگر، در عمل نشان دادهاند یک جبههی فرهنگی و هنری در داخل نظام شکل گرفته است که هدف واقعیاش احیای هنجارها و فرهنگ قبل از انقلاب اسلامی است. این عناصر فرهنگی و هنریِ زنجیرهای، در شرایط خاص، مانند زمانی که برای یک عنصر (مثل رامین جهانبگلو) محدودیت ایجاد شده بود، با صدور بیانیه در جریانهای مختلف (مانند فتنهی 88) و سایر فعالیتهای جنگ نرم، نشان دادهاند که میتوانند تهدیدی برای نظام جمهوری اسلامی محسوب شوند.
البته از زاویهای دیگر نیز میتوان به اهداف نشریهای چون بخارا نگاه کرد. بومیگریزی و تضعیف عناصر اساسی ملی و فرهنگیـاسلامی در جهت ناتوان نشان دادن چهرههای مذهبی و فرهنگی، در مقابل برجستهسازی عناصر غربی داخل کشور، از جمله تبعات انتشار این قبیل نشریات است.(*)