ازدارندگی، تصاعد تحریمهای چندجانبه، مهار و محدودسازی راهبردی، دیپلماسی اجبار، هویتزدایی فزآینده درقالب یک جنگ چندلایه وپیچیده به نام «جنگ هوشمند» در سه سطح بین المللی ومنطقهای و داخلی، درحوزههای مختلف اقتصادی، سیاسی، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی بهعنوان واقعیت سیاست امنیتی- راهبردی آمریکا در مقابله با ایران محسوب میشود. این راهبرد ترکیبی…
شواهد موجود بیانگر این است که راهبرد آمریکا در برخورد با ایران در دورهی جدید متناسب با شرائط کنونی با تغییراتی مواجه شده است. قالبهای ادراکی- شخصیتی اوباما که در دورهی قبل با «سیاست تغییر» شروع کرد و همچنین الگوهای حاکم بر ساختار قدرت سیاسی آمریکا از یکسو و فضای پیچیده و مبهم محیطهای منطقهای و بینالمللی، از سوی دیگر، آمریکا را بر آن داشته است که تحول رفتاری وکارکردی خاصی در فرآیندهای اعمال و کنترل قدرت به وجود آورد و مدار جدیدی را در چگونگی اعمال قدرت سیاسی در محیطهای امنیتی خود ایجاد نماید.
ایران و آمریکا
جنگ؛ چهره دیگر تاریخ آمریکا
موضوع قابل توجه این است که جنگ بخشی از استراتژی آمریکا در دورههای مختلف بوده است. در الگوهای رفتاری وکنشی آمریکائیها، جنگ جزء لاینفک زندگی آنها شده است. در هیچ دورهای آنها بدون جنگ نبودهاند و در دوران جنگ سرد هم، جنگهای دو ابرقدرت، جنگهای کنترلی در محیطهای منطقهای به صورت نقطهای و موردی براساس اهداف و منافع دو بازیگرتعریف میشد.با وجود آنکه دولتمردان ایالات متحده سعی میکنند چهرهی صلحجویانهای از خود به نمایش بگذارند لیکن ساختار قدرت سیاسی آمریکا بهگونهای است که جنگ، یک ضرورت راهبردی تلقی میگردد و تحقق این امر بدون کاربرد قدرت امکانپذیر نمیباشد. بنابراین ماهیت الگوی رفتاری آمریکا مبتنی بر جنگ میباشد و آمریکاییها تحقق مطلوبیتهای استراتژیک و ارتقاء قدرت خود در محیطهای منطقهای و بینالمللی به ویژه در محیطهای بحرانی را در این قالب پیگیری مینمایند.
تغییر ماهیت جنگهای جدید آمریکا
قاعدتا شکل جنگ در شرائط زمانی و مکانی مختلف متفاوت است. شکل جدید جنگ به لحاظ تاکتیکی و راهبردی متفاوت از درگیری نظامی آمریکا در دورههای قبل می باشد. این تغییرکه در راستای بازسازی ساختار قدرت آمریکا با کارکرد هژمونیک -که در فضای موجود با توجه به موضوع بیداریاسلامی با چالشهای اساسی مواجه شده – رخ داده است؛ در آن، اهداف با استفاده از ابزار نظامی و الگوهای دیپلماتیک پیگیری خواهد شد. بنابراین شکل جدید درگیریهای نظامی آمریکا ماهیت «تاکتیکی و منطقهای» خواهد داشت؛ زیرا آمریکا دیگر تمایلی به انجام جنگهای «گسترده و فراگیر» ندارد و این مورد، بهموازات اقدامات بینالمللی والگوهای دیپلماتیک شکل خواهدگرفت. این امر مستلزم طی شدن فرآیندی است که درآن الگوی دیپلماتیک بویژه «دیپلماسی اجبار» برای استمرار استراتژی گذشته حرف اول را میزند.براین اساس، بازی سیاسی وامنیتی ایران-آمریکا نیز در چنین شرائط وفضایی، مبتنی بر همان راهبردی که تاکنون اتخاذ میشده سازماندهی خواهد شد. لیکن بهدلیل فضای ابهام، شرایط بحرانی و روند شتابزای تحولات منطقهای و بینالمللی بهویژه دگرگونی صحنه و نقشهی بازی در اثر حوادث منطقه (بیداری اسلامی)، در قالبهای جدید پیگیری خواهد شد. چنین شرایطی یک وضعیت پیچیده، خطرناک، مبهم و حساسی را بهوجود خواهد آورد که شناخت آن نیازمند درک صحیح، ژرفاندیشی عمیق، هوشمندی دقیق وبصیرت نافذ میباشد.
«موازنه ی تهدید» اوباما در قبال ایران
با اینکه برخی معتقد بودند که در دورهی جدید ریاست جمهوری اوباما، سیاست خارجی آمریکا با یک چرخش مؤثر بهسمت روابط نزدیک با ایران و ارتقاء سطح همکاریهای منطقهای مواجه خواهد شد و استراتژی اوباما که در دورهی اول ریاست جمهوری، بهرهگیری ازقدرت نرم برای متقاعدسازی ایران وتحت فشار قرار دادن ایران برای تصاعد مهار بود، در این دوره متفاوت خواهد بود. اما واقعیات موجود بیانگر این است که مولفههای پیچیدهتری در روابط دو کشور وجود دارد. این مولفهها مانع از بازسازی روابط و گسترش همکاریهای متعارف در روابط دو کشور -که دارای پیشینهی تعارضی و منازعه وتضاد هویتی و تقابل ایدئولوژیک میباشند- میگردد.شواهد رفتار سیاسی وسیاست خارجی اوباما بیانگرآن است که وی از رهیافتهای واقعگرایی و نوواقعگرایی تدافعی درحوزهی سیاست خارجی و امنیتی خود بهره خواهدگرفت. بهعبارت دیگر، محور اصلی این رهیافت بر «موازنهی تهدید» استوار است. براساس چنین الگویی، راهبرد آمریکا درتقابل با ایران ماهیت چندگانه ومتنوع خواهد داشت و همزمان با بروز نشانههای تعارض و تقابل، فشار و تهدید بهموازات یکدیگر پیگیری خواهد شد.تحقق این امر مستلزم هماهنگی با سایر کشورها و واحدهای سیاسی بین المللی و منطقهای و همچنین نزدیکی و تعامل با برخی از گروهها و نهادهای تاثیرگذاراست. این امر جلوه هایی از چندجانبهگرایی درسیاست خارجی آمریکا بوجود می آورد و فضای جهانی را در شرائط چندجانبهگرایی قرارداده ونهادهای بین المللی را فعال می نماید و ایران را در وضعیت «چانهزنی از موضع ضعف» قرار میدهد که نتیجه آن ایجاد مشروعیت بیشتر برای نهادهای سیاسی وامنیتی و راهبردی آمریکا میباشد.
فراتر از جنگ نرم؛ راهبرد جنگ هوشمند
طبیعی است هرگونه تصمیم راهبردی در مقابله با ایران از طریق چندجانبهگرایی دشوارتر است. اما مطلوبیتهای پایدارتری را برای آمریکا ایجاد می کند. به موازات چنین فرآیندی، الگوهای رفتار راهبردی آمریکا بار دیگر براساس اقدام هوشمند تنظیم میگردد. این امر به مفهوم عبور از نشانههای جنگ محدود حداقل در یک سال آینده است اما اقدامهای دیگری ازجمله بازدارندگی، تصاعد تحریمهای چندجانبه، مهار و محدودسازی راهبردی، دیپلماسی اجبار، هویتزدایی فزآینده درقالب یک جنگ چندلایه وپیچیده به نام جنگ هوشمند در سه سطح بین المللی ومنطقهای و داخلی، درحوزههای مختلف اقتصادی، سیاسی، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی و در لایههای مختلف افکارعمومی، حوزه نخبگی و گروههای تاثیرگذار بهعنوان واقعیت سیاست امنیتی- راهبردی آمریکا در مقابله با ایران محسوب میشود. این راهبرد ترکیبی، با استفاده از گزارههای تلفیقی پیشین و گزارههای متنوع و جدید و سناریوهای متعدد عملیاتی خواهد شد تا بهزعم غربیها، بتواند فرآیندهای داخلی ایران را مدیریت نماید و افکار عمومی را به سمت نگاه خاصی در مسائل امنیت ملی که نهایتا در حوزهی تصمیمسازی وتصمیمگیریهای اجتماعی اثرگذار بوده و آنان را به سمت خطای محاسبات استراتژیک سوق دهد. این موضوعی است که مطلوبیتهای استراتژیک آمریکا را تامین مینماید. همچنین این، خلاصهترین توصیفی است که میتوان از پروژهی جنگ هوشمند بیان کرد. رویکردی که ناچاراست درcontext آمریکایی و نگاه آمریکا به جهان با ایران برخورد نماید.
مذاکره مستقیم؛ هدف جنگ هوشمند
این رویکرد با هدف منزوی سازی، متقاعدسازی، تصاعد فشارها، اجماعآفرینی، الزامسازی ومشروعیتزدایی پیگیری میشود. این امر شرائطی را بهوجود میآورد که ایران را در موقعیت چانهزنی از موضع ضعف قرار دهد و باتوجه بهاینکه جامعهی ایران واجد یک نظام اجتماعی مردمگراست و مشروعیتش براساس حمایتهای مردمی و بسیج گروههای اجتماعی است آمریکا تلاش میکند افکارعمومی را متقاعد کند که سیاست مقاومت و پایداری در برابر غرب پرهزینه و مخاطرهآمیز است و بهناچار باید رفتار خود را در جهت کاهش تنش با غرب و آمریکا و تطبیق با قواعد حاکم بر نظام بینالملل تنظیم نماید و همچنین حوزهی نخبگی و مسئولین جمهوری اسلامی ایران را متقاعد نماید که راهبرد مقاومت وایستادگی در برابر غرب و آمریکا غیرمنطقی است و باید تجدیدنظر نمود و با توجه بهاینکه وضعیت و شرائط بحرانی است، باید رفتار خود را براساس الگوهای رفتاری همکاریجویانه وتعاملگرایانه و مذاکرهی مستقیم تنظیم نماید.بنابراین دراین دوره استراتژی جنگ هوشمند در دستور کار قرار میگیرد که فراتر از جنگ نرم است و smart war محور اصلی استراتژی اوباما دربرخورد با ایران قرار می گیرد و این باعث میشود ادبیات آنها در یک فضای غیرتهاجمی قرارگیرد.
تعریف جنگ هوشمند:
نوعی جنگ هوشمندانه برمبنای کاربست ساز و کارهای قدرت هوشمند و استفاده از منابع نرمافزاری و سختافزاری متنوع متناسب با شرایط در قالب راهبردهای ترکیبی چندوجهی پیچیده که الگوی تداوم بازی فشار و تصاعد تهدید و الگوی اقدامات غیرمترقبه را در یک فضای توجیه قرار میدهد.
محورهای جنگ هوشمند:
1. کاربرد دیپلماسی اجبار
2. متنوعسازی تهدیدات(متنوعسازی گفتمان تهدید)
3. استفاده ازسیاست کنترل و موازنه (check and balance)
4. فعالسازی خطوط گسل در سه سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی
5. استفاده از الگوهای فریب واغوا
6. استفاده از تضادهای هویتی(قومی- مذهبی و…)جهت گسترش جدالهای فراگیر اجتماعی
7. استفاده از شکاف نخبگی برای تصاعد درگیری
8. تصویرسازی وارونه
9. ایجاد خصومتهای تصاعد یابنده
10. مداخلهی پنهانی اما هوشمند با مساعدت عناصر واسط درجهت تهدیدانگاری یا امنیتی کردن برنامه ها و فعالیتهای توسعهگرا
11. استفاده از مکانیسم بحرانسازی (هویت، اعتماد، مشارکت، مشروعیت) برای سازماندهی نافرمانیمدنی با استفاده از ساز و کارهای رسانهای ونرم افزاری (آشوبگری وآشوبسازی) یعنی تبدیل فرصتهای امنیتساز، نظیرانتخابات به چالشهای امنیتی
12. مدیریت ادراک نخبگان از طریق ایجاد ادراک نادرست و غیرواقعی برای ابتلاء درخطای محاسباتی استراتژیک
13. برجستهسازی تهدیدات ترکیبی به صورت تقسیم کار:
الف) مبتنی برفشارهای عملیاتی
ب)مبتنی برفشاراجتماعی راهبردی
14. استفاده ازاندیشهها و هنجارهای مغایر بهعنوان عناصر نیروساز
15. برجستهسازی آسیبها وضعفها جهت ناکارآمد نشان دادن ساختار سیاسی وایجاد یأس و ناامیدی و همچنین بزرگنمایی تهدیدات برای ارعاب وعقبنشینی
16. استفاده ازالگوهایی که درگیرسازی درمحیطهای پیرامونی را افزایش میدهد
17. ایجاد فضای خاکستری و ابهامآمیز در جهت القاء شک و تردید و ساختن محیطی یأسآمیز، ناامیدکننده و غیرقابل اطمینان
18. درگیرسازی برای تفهیم تهدید
19. التهابآفرینی، ایجاد تنش و بیثباتسازی محیط اجتماعی سیاسی
20. بهرهگیری از جنگ سایبرنتیک (برخورد از راه دور)
21. استفاده ازتحریم هوشمند جهت کاهش مقاومت
22. کاهش قدرت ملی از طریق قدرمطلق (کاهش قدرت عینی وقدرت ذهنی) و ازطریق درمقابلهم قراردادن قدرت عینی وذهنی
23. جداسازی حلقههای متصل به جمهوری اسلامی ایران برای کاهش عمق استراتژیک ایران
24. متقاعدسازی متحدین جمهوری اسلامی ایران بهویژه جبههی مقاومت باهدف زاویهسازی آنها
25. مشروعیتزدایی وحقانیتزدایی از جمهوری اسلامی ایران ازطریق سازوکارهای هویتی وهنجاری بینالمللی ومنطقهای برای کاهش نفوذ و محدودسازی فضای ژئوپولیتیک
26. القاء انگارها، پندارها و مجازها بهعنوان نماد حقیقت(واقعیتپنداری- واقعیتسازی- واقعیتنمایی)
27. استفاده از الگوی تشدید منازعات منطقهای برای کاهش جایگاه ایران درفضای متحدینش
راهبرد هوشمند جمهوری اسلامی ایران در قبال راهبردهای نوین آمریکا
وقتی آمریکائیها از این الگو برای تصاعد تهدید درجهت مخاطرهآمیز نمودن امنیت ملی ایران استفاده میکنند. ما باید این الگو را دقیقا مورد توجه قرار داده و ابعاد و زوایای آن را هوشمندانه مورد بررسی قراردهیم تا بتوانیم به مقابله بپردازیم.
دراین ارتباط مقام معظم رهبری میفرمایند:«اسلام اجازه جنگ واقدام تهاجمی را به ما نمی دهد اما در دفاع ازخودمان هوشیار خواهیم بود و از تمامی ابزارها استفاده خواهیم کرد و در برابر هرگونه تهاجم، اقدامات لازم را انجام میدهیم.»
این یک راهبرد هوشمندانه است. زمانی که دشمن از این راهبرد استفاده مینماید ما به ناچار باید این الگو را مورد توجه قرار دهیم. یعنی:راهبرد «تهدید متقابل» و بازدارندگی مؤثر در دوران صلح و «اقدام متقابل» در دوران تهدید.
اتخاذ مواضع منطقی توسط مسئولین امنیتی در بهکارگیری مفاهیم تدافعی گسترده (دفاع همه جانبه) بازدارندگی مؤثر و تهدید در برابر تهدید.باید قدرت فراگیر داشته باشیم و این به معنای این است که از مفاهیم تهدیدزا پرهیز شود و قدرت را باید در فضای عمل نشان دهیم بعد خود آن قدرت بتواند بازدارندگی را نشان دهد و همچنین باید زمینه های ذهنی مؤثری را در فضای ارتباط واژگانی دشمن ایجاد کند. (از ادبیاتی استفاده شود که در استراتژی دشمن مؤثر باشد)
ابعاد و زوایای جنگ هوشمند برای افکار عمومی و همچنین حوزه نخبگی تبیین و اطلاع رسانی شود.
اقدامات ما در حوزه های مختلف نرم و غیرآن دقیقا متناسب با ماهیت وجنس تهدیدات باشد.
پرهیز از انجام اقدامات تک بعدی با برد بسیار محدود و استفاده از راهبردهای چند وجهی پیچیده متناسب با تهدیدات.
تلاش جدی برای تقویت محورمقاومت با استفاده از تأثیرات گفتمان اسلامگرایی و نگاه به این موضوع در قالب یک مجموعهی منسجم و همچنین تلاش برای تضعیف محورغربی- صهیونیستی با برجستهسازی موضوع فلسطین.
حفظ عقبهی استراتژیک جمهوری اسلامی با اتخاذ راهبرد جذب حداکثری در چارچوب مقاومت اسلامی وگفتمان اسلامگرایی.
جلوگیری ازشکاف بین نخبگان وگروههای مقاومت با جمهوری اسلامی ایران که با هدف جداسازی حلقههای متصل بهایران انجام می شود.
اتخاذ راهبردهای مؤثر برای کاهش خطوط گسل.
خنثیسازی فعالیتهایی که با هدف تبدیل فرصتهای امنیتساز به چالش امنیتی انجام می شود. نظیرانتخابات.
توسعهی فعالیتهای دیپلماتیک بویژه دیپلماسی هوشمند برای استفاده از فرصتهای امنیت ساز.
تبیین واقعیات موجود در محیطهای پیرامونی (باتوجه به تأثیر گفتمان جدید قدرت منطقهای در هندسهی نوین قدرت جهانی در جهت خنثیسازی واقعیتپنداری که دشمنان برای تحلیل گفتمان اسلامگرایی انجام میدهند.)
تولید هوشمندانهی قدرت بهگونهی اجتناب پذیری باید ادامه پیداکند.
نمایش هوشمندانهی قدرت درگام بعد باید از طریق سازوکارهای نرم افزاری وسخت افزاری صورت پذیرد.
ادبیات قدرت مبتنی برمفاهیم دفاعی، بازدارنده و حقانیت خودمان و همچنین حقانیت زدایی از آمریکا و غرب (مثل سیاست خارجی تهاجمی وتبعیضآمیزآمریکا)
درمجموع خودمان را درفضای جنگ هوشمند قرار دهیم.
بصیرت / حسن امینی